تحولات لبنان و فلسطین

۲۶ مهر ۱۳۹۶ - ۰۹:۴۸
کد خبر: 569216

همه ماجرا در یک چیز خلاصه می شود : عشق! « حسین آقا» عشق دوربین است و سرآغاز ماجراهای عاشقانه او با دوربین ، به روایتی ، بر می گردد به سال ۱۳۵۴ ... چشمش که افتاد به دوربین های فیلمبرداری،شور و شوق جوانی و دوربین های دلربا کار خودشان را کردند، جرقه عشق زده شد و «حسین آقا» ، یک دل نه ، صد دل عاشق جمال معشوق شد! اما شب هنوز به آخر نرسیده بود که فاز این عاشقی عوض شد ... .

عاشقانه های «آقای دوربینی»

قدس آنلاین- این بار، زیرکی و کمی هم خستگی و بی حوصلگی آقای «قرائتی»   به کنجکاوی دوربین تلویزیون چربید و اتفاقی افتاد که نباید می افتاد!  پرداختن به دلیل این ماجرا و اخراج «آقای دوربینی» به وسیله  حجت الاسلام «قرائتی»، موضوع و وظیفه این گزارش نیست اما همین ابتدای مطلب می شود حدس زد در روزهای آینده «آقای دوربینی»   برای چندمین بار به بخشی از آرزوهای تمام نشدنی اش می رسد و نه به عنوان سوژه اتفاقی و شکار شده که به عنوان میهمان جلوی دوربین تلویزیون حاضر می شود و لابد با آن لحن جالب و دوست داشتنی اش توضیح می دهد بابت اخراجش از جلوی دوربین نه تنها از کسی شاکی و دلگیر نیست بلکه ته دلش  خوشحال هم هست! بر فرض اگر در گوشه و کنار ایران، چند میلیون نفری بودند که تا امروز چیزی از نام و شهرتش نشنیده بودند، حالا و با  این اتفاق آنها نیز به جمعیت غیرقابل شمارش طرفداران «دوربینی» اضافه شده اند. راستی ... شما تا امروز چند بار موفق به رؤیت «آقای دوربینی» و حرکاتش در عکسها و یا گزارش های خبری شده اید؟

کی بازنشسته می شود؟

«حسین نمازی» ۶۰ ساله که البته خودش هم شهرت «دوربینی» را بیشتر از نام خانوادگی اش دوست دارد، اصالتاً شیرازی است و اگربه اقتضای سن و سال از محل کارش در اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی بازنشسته شده باشد هنوز اما از بزرگترین مشغولیت، دغدغه و حرفه مورد علاقه اش که حاضر شدن جلوی دروبین تلویزیون در مراسم مختلف است، بازنشسته نشده است. با این دیدگاه می شود اخراجش از جلوی دوربین یک برنامه تلویزیونی را تلاش برای بازنشستگی این چهره دوربینی تلقی کرد و بی دلیل در فضای حقیقی و مجازی بابت اتفاقی که اول مطلب گفتیم، جار و جنجال راه نینداخت!

فاز عاشقی

همه ماجرا در یک چیز خلاصه می شود : عشق!   «حسین آقا» عشق دوربین است و سرآغاز ماجراهای عاشقانه او با دوربین، به روایتی، بر می گردد به سال ۱۳۵۴. ۱۷ ساله بود و برای مراسم عزاداری محرم وارد مسجد «ارگ» شد و همان لحظه اول چشمش افتاد به دوربین های فیلمبرداری. شور و شوق جوانی و دوربین های دلربا کار خودشان را کردند. جرقه عشق زده شد و «حسین آقا»، یک دل نه، صد دل عاشق جمال معشوق شد! البته خودش در یک گفتگو این ماجرا را مربوط به سال ۵۶ می داند. سر دو سال اختلاف سن برای این عشق عجیب و غریب چانه نمی زنیم فقط این را به نقل از خودش اضافه می کنیم که : «آقای فلسفی سخنرانی می کرد... من ردیف جلو نشسته بودم و فقط دوربین را نگاه می کردم... خیلی خوشم آمده بود...برای همین پیگیر این کار شدم! ...اولین باری که تلویزیون نشانم داد اصلاً انتظارش را نداشتم ... وقتی دیدم، حسی وصف نشدنی برایم پیش آمد»!

لابد دقت کردید که نقطه عطف این عشق و عاشقی نه مسجد ارگ و دیدار نخست با دوربین است بلکه وقتی است که به خانه بر می گردد و برای اولین بار خودش را در تلویزیون می بیند. یعنی فاز این عاشقی به آخر شب نرسیده، عوض می شود!

لیلی و مجنون

ما به هوای بهره گیری از تکنیک های شیرین نویسی، ماجرا را اینقدر عاشقانه کردیم اما شما برای شناخت شخصیت و روحیات «حسین نمازی» خیلی هم  به یاد لیلی و مجنون یا خسرو و شیرین و ... نیفتید. اصلاً اجازه بدهید در این بخش مطلب به جای من، خود آقای «دوربینی» با شما حرف بزند: «در خانواده شش نفری نمازی، من از همه کوچکتر و فرزند چهارم هستم... در کودکی، بچه‌ گوشه گیر و آرامی بودم و همیشه به خاطر وضع درسی بدی که داشتم، معلم‌هایم تحقیرم می‌کردند و سعی می‌کردم زیاد خودم را نشان ندهم و حرف نزنم...چون تحصیلات درستی نداشتم، قسمت نشد، دکتر، مهندس بشوم. اما دلم می‌خواست آدم مهم و با شهرتی شوم و احساس می‌کنم، همین پیدا کردن لنز دوربین بهترین و جالب ترین راه است... از اول عاشق دوربین نبودم، فقط دوست داشتم آدم مهمی بشوم، من از خیلی کم شروع کردم و کم کم برایم عادت شد جلوی دوربین بودن... همین که شب خودم را از تلویزیون می‌بینم قلبم شارژ می‌شود و تمام خستگی  از تنم بیرون می‌آید. این کار  برایم یک دنیا عشق دارد».

برو با دوربین ازدواج کن!

شاید شما هم پیش از این چند نمونه از حضورهایش جلوی دوربین های مختلف را دیده باشید و برایتان سؤال باشد که آقای دوربینی چطور رد همه مجالس، مراسم و برنامه های مهمی را که در آنها دروبین های تلویزیونی حاضر می شوند، می زند؟ یعنی هم به کار و زندگی عادی اش می رسد و هم بموقع در جایی که باید حاضر می شود. خودش می گوید کار پر زحمتی است اما او عادت دارد همه اخبار مهم و غیر مهم را رصد کند و روزنامه ها را بخواند تا متوجه شود کدام اتفاق مهم در کدام منطقه خواهد افتاد و کدام شخصیت معروف و مهم به کدام مراسم و مناطق خواهد رفت. دلیلش همان «عشق» ی است که کمی بالاتر گفتیم و البته اگر چه از جنس عشق «لیلی و مجنون» نیست اما به همان اندازه دردسر و هجران دارد و آقای دوربینی، همسر و زندگی اش را سر همین عشق از دست داده است: «همسرم گفت بین من و دوربین ها یکی رو انتخاب کن! در نهایت از من جدا شد و گفت با دوربین صدا و سیما ازدواج می کردی بهتر بود»!

رقیب هم دارد

کتاب رکوردهای «گینس» را نمی دانم خودش اما معتقد است در میان اشخاص عادی، رکورددار جهانی حضور جلوی دوربین هاست. بیراه هم نمی گوید اما وقتی سوابقش را بررسی کنید  به این نتیجه می رسید که مراسم، مکانها، راهپیمایی ها، سخنرانی ها، نشست های تخصصی و غیر تخصصی و ... جایی نیست که «دوربینی» دستکم یکی دوبار در آنها شرکت نکرده باشد. از راهپیمایی روز قدس بگیرید که پشت سر گزارشگر تلویزیون، دیگران را هل می دهد و در کادر قرار می گیرد تا مراسم تشییع جنازه شخصیت های سرشناس. البته کشورهای دیگر هم تلاش کرده اند با رونمایی از خانم «ونسا اسکای آلیس» برای او رقیب بتراشند اما این رقیب خارجی همه هنرش ۱۰ هزار بار عکس گرفتن در کنار شخصیت های هنری است نه حضور در بینهایت گزارش خبری، مراسم مختلف و ...

تولدی دیگر

دیروز خبرگزاری ها پس از ماجرای اخراجش نوشتند : «پایان کار آقای دوربینی»! اما ظاهراً اشتباه بزرگی را مرتکب شده اند چون همانطور که در ابتدای مطلب گفتیم «حسین نمازی» اگر قرار بود با این بادها بلرزد، امروز آقای دوربینی نشده بود. مردی که معتقد است : «من از همه معروف ترم ... مدیران دوره شان تمام می شود من اما همیشه جلوی دروبین ها هستم...» با اتفاق دیروز نه تنها از میدان به در نرفت بلکه شاید همین فردا او را جلوی دوربینی مهم تر و در برنامه ای جذاب تر ببینید. آقای دوربینی قرار است به همین زودی و در ۶۰ سالگی دوباره متولد شود!

Normal ۰ false false false EN-US X-NONE FA

منبع: روزنامه قدس

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.